سید ( تحصیلات : دیپلم ، 29 ساله )

باسلام وارزوی قبولی طاعات وعبادات شما در این ماه عزیز وپربرکت
تعریف ومصادیق عینی نشوز باعنایت به ادله نقلی وعقلی ومطالبی بیشتر وروشنگر تر و پیرامون ایه شریف 34 سورة نساء


مشاور (حجة الاسلام منتظمی)

کاریر محترم : ضمن تبریک ماه مبارک رمضان: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر مي‌كنيم 34- مردان سرپرست و خدمتگزار زنانند بخاطر برتريهائي که (از نظر نظام اجتماع) خداوند براي بعضي نسبت به بعضي ديگر قرار داده است و به خاطر انفاقهائي که از اموالشان (در مورد زنان) مي‏کنند، و زنان صالح آنها هستند که متواضعند و در غياب (همسر خود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقي که خدا براي آنان قرار داده، مي‏کنند و (اما) آن دسته از زنان را که از طغيان و مخالفتشان بيم داريد پند و اندرز دهيد و (اگر مؤثر واقع نشد) در بستر از آنها دوري نمائيد و (اگر آنهم مؤثر نشد و هيچ راهي براي وادار کردن آنها به انجام وظائفشان جز شدت عمل نبود) آنها را تنبيه کنيد، و اگر از شما پيروي کردند به آنها تعدي نکنيد و (بدانيد) خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترين قدرتهاست). تفسير: سرپرستي در نظام خانواده الرجال قوامون علي النساء: «مردان سرپرست و خدمتگزار زنان هستند»- براي توضيح اين جمله بايد توجه داشت که خانواده يک واحد کوچک اجتماعي است و همانند يک اجتماع بزرگ بايد رهبر و سرپرست واحدي داشته باشد، زيرا رهبري و سرپرستي دستجمعي که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگيرند مفهومي ندارد در نتيجه مرد يا زن يکي بايد «رئيس» خانواده و ديگري «معاون» و تحت نظارت او باشد، قرآن در اينجا تصريح مي‏کند که مقام سرپرستي بايد به مرد داده شود (اشتباه نشود منظور از اين تعبير استبداد و اجحاف و تعدي نيست بلکه منظور رهبري واحد منظم با توجه به مسئوليتها و مشورتهاي لازم است). اين مسئله در دنياي امروز بيش از هر زمان روشن است که اگر هيئتي (حتي يک هيئت دو نفري) مامور انجام کاري شود حتما بايد يکي از آن دو، «رئيس» و ديگري «معاون يا عضو» باشد وگرنه هرج و مرج در کار آنها پيدا مي‏شود- سرپرستي مرد در خانواده نيز از همين قبيل است. و اين موقعيت به خاطر وجود خصوصياتي در مرد است مانند ترجيح قدرت تفکر او بر نيروي عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نيروي سرشار عواطف بيشتري بهره‏مند است) و ديگري داشتن بنيه و نيروي جسمي بيشتر که با اولي بتواند بينديشد و نقشه طرح کند و با دومي بتواند از حريم خانواده خود دفاع نمايد. بعلاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزينه‏هاي زندگي، و پرداخت مهر و تامين زندگي آبرومندانه همسر و فرزند، اين حق را به او مي‏دهد که وظيفه سرپرستي به عهده او باشد. البته ممکن است زناني در جهات فوق بر شوهران خود امتياز داشته باشند ولي شايد کرارا گفته‏ايم که قوانين به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد بلکه نوع و کلي را در نظر مي‏گيرد، و شکي نيست که از نظر کلي، مردان نسبت به زنان براي اين کار آمادگي بيشتري دارند، اگرچه زنان نيز وظائفي مي‏توانند به عهده بگيرند که اهميت آن مورد ترديد نيست. جمله بما فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم نيز اشاره به همين حقيقت است زيرا در قسمت اول مي‏فرمايد: «اين سرپرستي به خاطر تفاوتهائي است که خداوند از نظر آفرينش، روي مصلحت نوع بشر ميان آنها قرار داده» در قسمت آخر مي‏فرمايد: «و نيز اين سرپرستي به خاطر تعهداتي است که مردان در مورد انفاق کردن و پرداختهاي مالي در برابر زنان و خانواده به عهده دارند». ولي ناگفته پيدا است که سپردن اين وظيفه به مردان نه دليل بالاتر بودن شخصيت انساني آنها است و نه سبب امتياز آنها در جهان ديگر، زيرا آن صرفا بستگي به تقوي و پرهيزگاري دارد، همانطور که شخصيت انساني يک معاون از يک رئيس ممکن است در جنبه‏هاي مختلفي بيشتر باشد اما رئيس براي سرپرستي کاري که به او محول شده از معاون خود شايسته‏تر است. فالصالحات قانعات حافظات للغيب در اينجا اضافه مي‏فرمايد که زنان در برابر وظائفي که در خانواده به عهده دارند دو دسته‏اند: دسته اول: «صالحان و درستکاران، و آنها کساني هستند که خاضع و متعهد در برابر نظام خانواده مي‏باشند و نه تنها در حضور شوهر بلکه در غياب او، «حفظ الغيب» مي‏کنند، يعني مرتکب خيانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصيت شوهر و اسرار خانواده در غياب او نمي‏شوند، و در برابر حقوقي که خداوند براي آنها قائل شده و با جمله «بما حفظ الله» به آن اشاره گرديده وظائف و مسئوليتهاي خود را به خوبي انجام مي‏دهند. بديهي است مردان موظفند در برابر اين گونه زنان نهايت احترام و حق‏شناسي را انجام دهند. زنان متخلف دسته دوم، زناني هستند که از وظائف خود سرپيچي مي‏کنند و نشانه‏هاي ناسازگاري در آنها ديده مي‏شود، مردان در برابر اين گونه زنان وظائف و مسئوليتهائي دارند که بايد مرحله به مرحله انجام گردد، و در هر صورت مراقب باشند که از حريم عدالت تجاوز نکنند، اين وظائف به ترتيب زير در آيه بيان شده است: و اللاتي تخافون نشوزهن فعظوهن مرحله اول در مورد زناني است که نشانه‏هاي سرکشي و عداوت و دشمني در آنها آشکار مي‏گردد که قرآن در جمله فوق از آنها چنين تعبير مي‏کند: «زناني را که از طغيان و سرکشي آنها مي‏ترسيد موعظه کنيد و پند و اندرز دهيد» و به اين ترتيب آنها که پا از حريم نظام خانوادگي فراتر مي‏گذارند قبل از هر چيز بايد بوسيله اندرزهاي دوستانه و بيان نتائج سوء اينگونه کارها آنانرا به راه آورد و متوجه مسؤوليت خود نمود. و اهجروهن في المضاجع: «در صورتي که اندرزهاي شما سودي نداد، در بستر از آنها دوري کنيد» و با اين عکس‏العمل و بي‏اعتنائي و به اصطلاح قهر کردن، عدم رضايت خود را از رفتار آنها آشکار سازيد شايد همين «واکنش خفيف» در روح آنان مؤثر گردد. و اضربوهن در صورتي که سرکشي و پشت‏پازدن به وظائف و مسئوليتها از حد بگذرد و همچنان در راه قانون‏شکني با لجاجت و سرسختي گام بردارند، نه اندرزها تاثير کند، و نه جدا شدن در بستر و کم‏اعتنائي نفعي ببخشد و راهي جز «شدت عمل» باقي نماند، براي وادار کردن آنها به انجام تعهدها و مسئوليتهاي خود چاره منحصر به خشونت و شدت عمل گردد، در اينجا اجازه داده شده که از طريق «تنبيه بدني» آنها را به انجام وظائف خويش وادار کنند. اشکال: ممکن است ايراد کنند که چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبيه بدني شوند؟! پاسخ: جواب اين ايراد با توجه به معني آيه و رواياتي که در بيان آن وارد شده و توضيح آن در کتب فقهي آمده است و همچنين با توضيحاتي که روانشناسان امروز مي‏دهند چندان پيچيده نيست زيرا: اولا آيه، مسئله تنبيه بدني را در مورد افراد وظيفه‏نشناسي مجاز شمرده که هيچ وسيله ديگري درباره آنان مفيد واقع نشود، و اتفاقا اين موضوع تازه‏اي نيست که منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامي که طرق مسالمت‏آميز براي وادار کردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مي‏شوند، نه تنها از طريق ضرب بلکه گاهي در موارد خاصي مجازات‏هائي شديدتر از آن نيز قائل مي‏شوند که تا سرحد اعدام پيش مي‏رود. ثانيا «تنبيه بدني» در اينجا- همانطور که در کتب فقهي نيز آمده است- بايد ملايم و خفيف باشد به طوري که نه موجب شکستگي و نه مجروح شدن گردد و نه باعث کمبودي بدن. ثالثا روانکاوان امروز معتقدند که جمعي از زنان داراي حالتي بنام «مازوشيسم» (آزارطلبي) هستند و گاه که اين حالت در آنها تشديد مي‏شود تنها راه آرامش آنان تنبيه مختصر بدني است، بنابراين ممکن است ناظر به چنين افرادي باشد که تنبيه خفيف بدني در موارد آنان جنبه آرام‏بخشي دارد و يک نوع درمان رواني است. مسلم است که اگر يکي از اين مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظيفه خود اقدام کند مرد حق ندارد بهانه‏گيري کرده، درصدد آزار زن برآيد، لذا به دنبال اين جمله مي‏فرمايد: فان اطعنکم فلا تبغوا عليهن سبيلا: «اگر آنها اطاعت کنند به آنها تعدي نکنيد» و اگر گفته شود که نظير اين طغيان و سرکشي و تجاوز در مردان نيز ممکن است آيا مردان نيز مشمول چنين مجازاتهائي خواهند شد؟ در پاسخ مي‏گوئيم آري مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات مي‏گردند حتي مجازات بدني، منتها چون اين کار غالبا از عهده زنان خارج است حاکم شرع موظف است که مردان متخلف را از طرق مختلف و حتي از طريق تعزير (مجازات بدني) به وظائف خود آشنا سازد. داستان مردي که به همسر خود اجحاف کرده بود و به هيچ قيمت حاضر به تسليم در برابر حق نبود و علي عليه‏السلام او را با شدت عمل و حتي با تهديد به شمشير وادار به تسليم کرد معروف است. ان الله کان عليا کبيرا و در پايان مجددا به مردان هشدار مي‏دهد که از موقعيت سرپرستي خود در خانواده سوءاستفاده نکنند و به قدرت خدا که بالاتر از همه قدرتها است بينديشند «زيرا خداوند بلندمرتبه و بزرگ است». من الله توفیق